فهیمه دزفولی
نویسنده ارشد کارناوال
انتشار
29 آذر 1397
به روز رسانی
15 شهریور 1398
عکاس نیویورکی فردریک لاگرانژ (Frederic Lagrange) عکس هایی از مغولستان را در کتابش با نام کاوش هفده ساله در مغولستان منتشر کرد. عکسهای او شیوههای متنوع زندگی در مغولستان را معرفی میکند. فردریک 13 بار به این کشور سفر کرده و در تمام فصول با مردم مغولستان زندگی کرده است. او در کودکی از زبان پدربزرگش که در جنگ جهانی اول اسیر بود، درباره دیدنی های مغولستان شنید و مجذوب این کشور شد. در این سفرها لاگرانژ آب و هوایی دشوار را تجربه کرد چندبار زندگیاش به خطر افتاد، ارتش مغولستان او را نجات داد و در این مدت شاهد روند رشد و پیشرفت مغولستان بود. لاگرانژ میگوید زیبایی های مغولستان فریبنده و آرامش بخش است و سکوت عمیقی که بر این پهنه لم یزرع سایه انداخته در کمتر جایی از جهان همانند دارد. او در سفرش مرگها و زندگیهای بسیاری را به چشم دید و حالتی شبیه به مراقبه را تجربه کرد که او را واداشت نزدیک به دو دهه در این کشور عکاسی کند و آن را در کتابی با چاپ محدود به انتشار برساند.
1- مغولستان کمی کوچکتر از ایران است با این تفاوت که ایران 81 میلیون جمعیت دارد و مغولستان 2.76 میلیون نفر که سی درصد آنان عشایر کوچنشین یا نیمه کوچنشین هستند.
2- فردریک نخستین بار در تابستان 2001 مغولستان را دید. او میگوید:
اولین چیزی که مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد سکوت مرگبار، رنج آور و باورنکردنی اینجا بود.
3- فردریک میگوید:
تفاوتی نمیکند کجا باشید؛ در هرحال عظمت اطراف شما را فرا گرفته است. اطرافتان همواره سه لایه با بافت و رنگی متفاوت میبینید؛ عرصههای پهناور، کوههای دور افتاده و آسمان.
4- در زمستان 2004 وقتی لاگرانژ و تیمش به مغولستان سفر کردند در یک ناحیه دور افتاده در برف گیر افتادند. آنها در این فصل گاهی به افرادی در وضعیت بد برمیخوردند که درحال تخلیه منطقه بودند؛ مانند این خانواده.
5- هنگامی که جیپ لاگرانژ در برف گیر کرد یک ارتشی خودرو را بیرون کشید و آنها را به مقر خود در نزدیکی مرز چین برد. این فرصتی شد تا او در این تصویر چهره یک سرباز نظامی را ثبت کند.
6- فردریک در همه فصلها از مغولستان بازدید و عکاسی کرد. زیبایی بهار نفسگیر بود. تابستان سرشار از زندگی بود. رنگها مخصوصا در پاییز خیرهکننده میشد. اما زمستان سخت بیرحم بود.
7- با وجود جمعیت بسیار کم و شرایط وحشتناک زندگی، مهماننوازی بخشی از فرهنگ مغولی است.
8- هرجا که فردریک و تیمش در خانهای توقف میکردند سفره غذا برای خوشامدگویی گسترده میشد. او میگوید همیشه یک رختخواب اضافه و مقداری غذا برای مسافران در خانه های مغولستان بود. مسافرانی که یک شب میماندند دوستیها و روابطی تازه میساختند و این گونه شبکه ارتباطات میان آدمها در این سرزمین وسیع شکل میگرفت. گاهی سفر تنها راه مطلع شدن از اخبار جدید بود.
9- لاگرانژ در پایان دومین سفرش به این نتیجه رسید که باید کتابی درباره مغولستان بنویسید تا چشم اندازها، تاریخ و فرهنگ این سرزمین را به نمایش بگذارد. او آن زمان هرگز گمان نمیکرد ثبت تنوع فرهنگی این سرزمین 17 سال به درازا بکشد.
10- در سال 2006 او تماشاچی تمرینات کشتیگیران در باشگاه ورزشی هورشولول در شهر اولانباتور برای شرکت در جام نادام بود. مغولها در مسابقات سالانه نادام در رشتههای اسبسواری، تیراندازی و کشتی (بوخ) با یکدیگر به رقابت میپردازند.
11- در همین زمان بود که فردریک سری هم به سالن تمرینات آکروباتیک برای سیرک ملی شهر اولانباتور زد. اولانباتور پایتخت کشور مغولستان است.
12- لاگرانژ تصویر شکارچی کوانتان اولوغبان را در سال 2015 ثبت کرد. قزاق ها، که بسیاری از آنها در مغولستان زندگی می کنند، معمولا از عقاب ها برای شکار استفاده کنند. در یک سال خوب، هر عقاب میتواند تا 30 حیوان را شکار کند.
13- فردریک ارتباطی تنگاتنگ با مردم و چشماندازهایی که بارها به آن بازمیگشت برقرار کرده بود؛ ارتباطی که گاهی دردناک بود. چند سال پس از ثبت این پرتره لاگرانژ به عادت همیشگی اش با نسخه چاپ شده این تصویر نزد زن بازگشت تا پرترهاش را به او بدهد. او درباره این لحظه می گوید:
زن لحظاتی به عکس خیره شد، سپس بی آنکه کلمه ای به زبان بیاورد یا پشت سرش را نگاه کند مرا ترک کرد.
همسرش گفت که کودک چند هفته پس از گرفتن عکس مرده است و این تنها عکسی است که از او دیدهاند.
14- در سال 2006 لاگرانژ و تیمش بر روی دریاچه خاوسگل (Khovsgol Lake) میراندند. دریاچه ای که در فصل یخبندان یک میانبر متداول برای پیمودن مسیر است. یک صبح آنها در مسیر به این دو مرد برخوردند که پس از خوردن یک نوشیدنی ارزان در حالتی غیرعادی بودند.
15- گاهی شرایط بحرانی میشد طوری که لاگرانژ برای پیمودن سطح دریاچه به دنبال یک کامیون به راه افتاد اما ناگهان پیش چشم او یخ دریاچه ترک خورد و کامیون در شکاف فرو رفت. سه سرنشین کامیون بیرون پریدند. شب هنگام بار دیگر سرما افزایش یافت و یک دو جین مرد توانستند کامیون را با کابل بیرون بکشند. او میگوید این عملیات نجات یک نمونه از عزم راسخ و انعطافپذیری تحسینبرانگیز مغولها در شرایط دشوار زندگی است.
16- مفهوم زمین در اینجا نسبت به غرب بسیار متفاوت است. زیرا زمینها بسیار گستردهاند اما مردم بیرون از پایتخت واقعا کم شمارند. بنابراین چندان نگران آن نخواهید بود که مبادا به دارایی کسی تجاوز کرده باشید. شما در این سرزمین هرگز در مسیر خود با هیچ فنس یا حصاری متوقف نمیشوید. اصلا چنین چیزهایی برای محصور کردن زمینها وجود ندارد و مجبور نیستید صدها اسب خود را تنها در یک تکه زمین بچرانید.
17- ابعاد واقعی پروژه لاگرانژ را اینجا با مقایسه این دو عکس میتوان دریافت. حدود هفده سال اختلاف این دو تصویر است. این پرتره یک کوچروی مغول به نام آلتایی را نشان می دهد. پرتره آلتایی که در سمت چپ میبینید از نخستین تصاویری بود که فردریک برای پروژه اش ثبت کرد. در تصویر سمت راست که در آوریل سالی که گذشت گرفته شد، آلتایی بسیار سالخورده شده است. فردریک میگوید این اثر زیانبارِ آب و هوای کشنده مغولستان و مصرف نوشیدنی الکلی است.
18- پروژه لاگرانژ یک سند شگفت انگیز از زندگی مردم است.
19- برگ به برگ این کتاب، سندی از زندگی متنوع مردم در مغولستان است.
20- یادآوریاش هم شگفتانگیز است که چه طور فردریک لاگرانژ نیویورکی، هفده سال از عمر خود را صرف به تصویر کشیدن گوشه گوشه سرزمین مغولستان، چشم اندازها و مردمانش کرد.
سخن آخر
فردریک لاگرانژ ما را به سفری شگفتانگیز در دل صحراهای سوزان، سرمای گزنده، بهار خیره کننده و زندگی دشوار مردم در سرزمین مغولستان برد. او تصاویر حیرتانگیز خود را در 17 سال سفر به این کشور تهیه کرده است. در این سالها او بارها و بارها نزد آدمهایی که با آنها آشنا شده بود باز میگردد تا با هدیه دادن عکسهایش رابطهها را زنده کند. ارتباط تنگاتنگی که میان او و این سرزمین شکل گرفت 13 نوبت او را تا صحرای مغولستان کشاند و حتی تا نزدیکی مرگ پیش برد. دستاورد این زیستن در میان مغولها کتابیست که به زودی در تعداد محدود منتشر خواهد شد.
از این تصاویر و داستانهایش کدام یک برای شما تاثیرگذارتر بود؟
3 دیدگاه
سالها گذشته از حق نگذریم حاکم نادان ایران هم در حمله مغولان بی تقصیر نبود. البته همین که کشور عقب مانده ای است نشان از خفت و خاری مغولان است
هیچ ملتی در برابر مغولان دوام نیاورد جز ژاپن! خوارزمشاهیان با شجاعت در برابر چنگیز جنگیدند منتهی لشکر بسیار عظیم چنگیز و خیانت اعراب بود که باعث شکست ایران شد
20 مهر 1403
05 فروردین 1403
افرین به همت والایش.اسمش برای همیشه در تاریخ مغلستان خواهد ماند.وچه چیزی بهتر از این.
11 دی 1402
روزی که دستم برسه و اونجا پا بگذارم یکدونه مغول نمیزارم زنده بمونه. از زن باردار میکشم تا مردمشون رو. همون بلایی سرشون میارم که چنگیز و جاموا و توگای و گیهاتو سر ایرانشهر آوردن. مغولستان رو با دریای خون و خاک سیاه براشون جهنم میکنم مثل ایخانان و تیموریان و قاجارها.
ایران نصف تاریخش رو زیر سلطه اعراب مغولان یونانیان و تورکان بوده اگه با منطق شما بریم جلو باید دور تا دور همسایگان ایران رو قتل عام کنیم که به مراتب بی رحم تر مغول میشیم😐درضمن فکر کنم شما مشکل روانی دارید چون گذشته ها گذشته و این اجداد آن مغولان بودند که قتل عام کردند نه خودشان نژاد پرست نباشیم
20 مهر 1403
جدی میفرماید نکشیمون جومونگ 😂
14 مهر 1403
شما هر وقت خرگوش شدید میتونید هویج های اونجا رو بخوری
02 اسفند 1402
چه پاسخ کوبنده و دندان سکنی😄😁
20 مهر 1403
به همین امید باش پات هم برسه هیچکاری نمیتوانی بکنی.منظورت حمله چنگیز خان بوده .درست درحملات قبلی وبعدی چه گلی اجدادت کاشته اند.هممین بودید برادر که هستید.
11 دی 1402
به نظر من شما باید به روانپزشک مراجعه کنید
04 مرداد 1402
حرفی درست ومنطقی.تشکر.
11 دی 1402
13 خرداد 1401