کارناوال
نویسنده ارشد کارناوال
انتشار
14 اسفند 1396
به روز رسانی
15 شهریور 1398
همه انسان ها با مفهوم زادگاه آشنا هستند و یک تکه از این کره خاکی را محل تولد و رشد خود می دانند؛ جایی که از ذره ذره خاکش خاطره می بارد و در جای جایش ردپای خوشی ها و ناخوشی ها را می توان دید. زادگاه برای هر کس تداعی کننده جایی برای آرامش است؛ مکانی که قلب و وجود و روح مان به آن تعلق دارد و حتا اگر سر ناسازگاری با ما داشته باشد، باز هم در گوشه ای از قلب مان جایگاهی ویژه را به خود اختصاص داده است.
اما گاهی آن قدر این خاک نامهربان می شود و ناخوشی به بار می آورد که جای زخم هایش با طعم خوشی های گذشته نیز پر نمی شود؛ اینجاست که دل همه وابستگی هایش را کنار می گذارد، کوله بار خاطره هایش را جمع می کند، به همه چیز پشت پا می زند و می رود. این حال و روز خیلی از روستاییان کشور ماست که این روزها دیوی به نام خشکسالی امان شان را بریده و مجبورشان کرده که دل از خانه و کاشانه شان بکنند و راهی شهرها بشوند. حالا چه بر سر روستاها می آید و عاقبت شان چیست، چیزی است که کمتر کسی به آن فکر می کند.
این درد ریشه اش را در بسیاری از نقاط ایران دوانده و جا خوش کرده است. شاید برای همین امیر علی رزاقی، یکی از عکاسان خوب کشورمان راهی یکی از این مناطق شده تا این درد را به تصویر بکشد. او در این باره می گوید:
مهاجرت از روستاهای شهرستان بوشکانِ دشتستان چند سالی است که روندی رو به رشد را طی میکند. روستاهای منطقه که هر یک با روستاهای اقماری کوچک و بزرگ پیوند خوردهاند، به دلیل خشکسالی، کمبود آب و کاهش بارندگی رنگ زندگی را از یاد بردهاند. مهاجران، روستاییانی هستند که تاب زندگی در دورافتادهترین مناطق را از دست دادهاند و انگشتشمار خانوادههای باقیمانده در روستاها، تنها به دلیل نداشتن توان مالی یا علاقه به زادگاه با رنج زندگی دست و پنجه نرم میکنند. بیکاری از دیگر عوامل اثرگذار در روند مهاجرت روستاییان به شهرهای دور و نزدیک است، افزون بر آن دسترسی دشوار به امکانات درمانی و بهداشتی به دلیل ناهمواری جادههای مواصلاتی شهر به روستا در کنار نبود مدرسه و امکان تحصیل از دیگر عواملی است که جوانان و خانوادهها را وادار میکند خانههای خشتی و سنگ چین خود را رها کرده و با کمترین درآمد به امید زندگی بهتر روانه غربت شوند. اعتیاد میان جوانان در حال شیوع است و سیگار و قلیان بخشی از تفریح آنها را به خود اختصاص داده است.
تصاویر او از این منطقه در خبرگزاری مهر منتشر شده اند و کارناوال می خواهد آنها را با شما مخاطبان خوبش نیز به اشتراک بگذارد. با ما باشید و حال و روز درد آور بخشی از ایران عزیزمان را به تماشا بنشینید...
1- خانه نشین دیروز، چادر نشین امروز
مردی از اهالی روستای تنگخون را می بینید که در همین چادر زندگی می کند. پیش از این بیشتر مردان روستایی به کشاورزی و دامداری مشغول بودند اما در سالهای اخیر دامداری محدود و چوپانی را پیشه کرده اند. بیشتر مردان به روستاها و شهرهای نزدیک مهاجرت کرده و به کارگری مشغول هستند.
2- به جا مانده از زندگی
این چرخ خیاطی رها شده حکایت از گذشته ای سرشار از جریان زندگی در این خانه متروکه دارد. برخی روستاییان اندک لوازم زندگی شان را برداشته و به شهرها مهاجرت کرده اند.
3- تنها بازمانده
محمد اسماعیلی، 67 سال دارد و به همراه خانواده 4 نفره خود در روستای متروکه سراوان زندگی می کند. در گذشته 13 خانواده در سراوان زندگی میکردند اما امروزه تنها خانواده محمد در اینجا حضور دارد. او از پس پرداخت اجاره خانه بر نمی آید و تمام اعضای خانواده اش در اتاقی کوچک به زندگی ادامه می دهند. در این روستا خبری از آب، گاز، تلفن و جاده هموار نیست و تنها امید ماندن در آن، برق است.
4- متروک و تنها
این تصویر در روستای دهنو به ثبت رسیده است که تمامی 7 خانوار ساکن آن با آمدن برق و امکانات بهداشتی و درمانی به شهر کلمه، به این شهر مهاجرت کرده اند.
5 - در انتظار آب
خانوادهای روستایی منتظرند تا تانکر آب آشامیدنی از راه برسد. آنها برای هر تانکر آب حدود 5 هزار تومان می پردازند و هر تانکر برای 20 روز یک خانواده کافیست. اگر تانکر خراب شود یا حوادث غیرقابل پیشبینی رخ دهد، این انتظار 10 روز بیشتر می شود و آنها مجبور می شوند از روستاها و شهرهای اطراف آب خریداری کنند.
6 - ردپای زندگی
روزگاری از این نردبان برای رفتن به پشت بام خانه و دیدن منظره نخلستانهای اطراف استفاده می شد.
7- نخل های سوخته
دو نخل سوخته در کنار دیوار فروریخته خانه ای دیده می شوند. در برخی روستاها خشکسالی موجب خشک شدن نخل ها شده و مردم بقایای آنها را برای کاهش هزینه حمل به مکانهای دیگر سوزانده اند.
8- خالی از سکنه
از خانههای روستایی تنها خرابه های سنگ چین باقی مانده است که از برخی از آنها برای نگهداری دام استفاده می شود. این سنگ ها از کوه های اطراف جمعآوری و برای ساخت خانه از آنها استفاده شده است.
9- اینترنت با شکم خالی
در این نقطه از روستای شاهپسرمرد امکان استفاده از اینترنت رایگان دولتی وجود دارد. بسیاری از مردم بیشتر روز خود را در فضای مجازی سپری میکنند. حالا تمام شدن بسته ترافیک و کندی سرعت اینترنت به یکی از مهمترین دغدغههای این مردان تبدیل شده است. بیشتر آنها بیکار هستند و به دلیل کوهستانی بودن منطقه، کشاورزی در آن امکانپذیر نیست.
10- چشم به راه
او بخش زیادی از بینایی خود را در اثر کمبود امکانات بهداشتی و درمانی از دست داده است.
11- خشکسالی زمین های کشاورزی را بلعیده است
12- در کنار شکاف زلزله
پس از منع استفاده از سنگ های کوه برای ساخت خانه، روستاییان به ساخت خانه ها با بلوک و سیمان روی آوردند که به دلیل نبود ایمنی و اصول ساخت و ساز، با نخستین زلزله، شکافهایی عمیق و بلند در دیوارهای آن جا خوش کرده است.
13- تنها بازماندگان روستای ارغون
او در حال تهیه غذای روزانه برای خود و خواهری است که به بیماری اعصاب و روان مبتلاست. او و خانواده برادرش تنها بازماندگان روستای ارغون محسوب می شوند که به دلیل درآمد کم و نبود پشتوانه مالی قید مهاجرت را زده اند.
14- حال و هوای غم زده
او بز خانواده را برای خوردن گیاهان به روستا آورده و حالا کنار دیوار خانهای خالی از سکنه ایستاده است. تلفات دام، از بین رفتن منبع درآمد خانوادهها را به دنبال داشته و آنها را راضی به مهاجرت کرده است.
15- نخلستانی که از میان رفت
مریم زنی 40 ساله و از اهالی روستای منصورآباد است. نخلستان خانواده او به دلیل خشکسالی از بین رفته و مردان روستا را مجبور به کار روی زمینهای مردم کرده است. از 30 خانواده این روستا تنها 10 خانواده باقی مانده اند.
16- ماهبس و فرزند معلولش
هادی فرزند ماهبس از معلولیت ذهنی رنج میبرد و ماهبس پس از فوت پدر از او نگهداری می کند. فرزندان دیگر این مادر برای کار و زندگی به شهرهای دیگر رفته اند و مستمری کمیته امداد و بهزیستی تنها درآمد این دو است.
سخن آخر
به بوشهر رفتیم و درد بخشی از این دیار را لمس کردیم. خشکسالی مدتی است که به جان کشورمان افتاده و ذره ذره بخش های مختلف آن را می بلعد.
نظر شما در مورد این تصاویر چیست؟
آیا از حال و روز این روستاییان خبر داشتید؟
منتظر دیدگاه های شما عزیزان هستیم...
دیدگاه جدید